خواستی دیگه نباشی آفرین …چه با اراده!
.
.
.
دلم به بهانه ندیدنت گریست…
بگذار بگرید و بداند هر چه خواست همیشه نیست …
.
.
.
ای زمانه من از گردش تو سیر شدم/بس که آزرده و خسته و دلگیر شدم/ای مرگ چرا در آغوش نمیگیری مرا/با خیالت که جوانم به خدا پیر شدم…
.
.
.
چه زخم هایی بر دلم خورد تا یاد گرفتم که هیچ نوازشی بی درد نیست!
.
در آغوش خدا گریستم تا نوازشم کند.
پرسید:فرزندم پس حوایت کو؟
اشک هایم را پاک کردم و گفتم: در آغوش آدم دیگریست…
.
.
.
غمگینم…
همانند دلقکی که روی صحنه چشمش به عشقش افتاد که با معشوقش به او میخندیدند…!
.
.
.
حرف های دلم را هیچکس نفهمید…
فقط روزی مورچه ها خواهند فهمید…
روزی که در زیر خاک گلویم را به تاراج میبرند!
.
.
.
این روزا اگه خون هم گریه کنی عمق همدردی دیگران با تو یک کلمه است…*آخی*
.
.
.
دلت را به کسی نسپار این روزا برخی از سپرده ات هم بهره می خواهند…
بهره ای به قیمت تنهایی …
.
.
.
هر قلبی یه دردی داره،فقط نحوه ابراز آن متفاوت است…
برخی آن را با اشک ابراز میکنند و برخی با لبخند …
.
.
.
شک ندارم همین روزا …
هیچ گرسنه ای باقی نمی ماند …
همه سیر میشوند از زندگی …
.
.
.
آنچه نامش زندگی بود ما را کشت،ماند ه ام آنچه نامش مرگ است با ما چه میکند؟!
پرسید:فرزندم پس حوایت کو؟
اشک هایم را پاک کردم و گفتم: در آغوش آدم دیگریست…
.
.
.
غمگینم…
همانند دلقکی که روی صحنه چشمش به عشقش افتاد که با معشوقش به او میخندیدند…!
.
.
.
حرف های دلم را هیچکس نفهمید…
فقط روزی مورچه ها خواهند فهمید…
روزی که در زیر خاک گلویم را به تاراج میبرند!
.
.
.
این روزا اگه خون هم گریه کنی عمق همدردی دیگران با تو یک کلمه است…*آخی*
.
.
.
دلت را به کسی نسپار این روزا برخی از سپرده ات هم بهره می خواهند…
بهره ای به قیمت تنهایی …
.
.
.
هر قلبی یه دردی داره،فقط نحوه ابراز آن متفاوت است…
برخی آن را با اشک ابراز میکنند و برخی با لبخند …
.
.
.
شک ندارم همین روزا …
هیچ گرسنه ای باقی نمی ماند …
همه سیر میشوند از زندگی …
.
.
.
آنچه نامش زندگی بود ما را کشت،ماند ه ام آنچه نامش مرگ است با ما چه میکند؟!