loading...
قلب سیاه|موزیک|اس ام اس|کد زیباسازی|موزیک ویدئو|نود32
اعلانات

((سـ ـاـیـ ـتـ♥ـ  عاشـ ـقـ ـانـღــﮧ  قـ ـلـ ـبـ ـ  سـ ــیـ ـاـﮧ))
http://up.heart-black.ir/up/heart-black/Pictures/13641199733.png

وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ
- این سایت ( قلب سیاه ) در ستــاد ساماندهی پایگاه های اینترنتی ثـبـت شده است.

- مطالب درخواستی خود را در قسمت تماس با ما مطرح کنید.

- کپـی برداری از مطالب سایت فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.

- هواداران قلب سیاه ، سایت رو با نام بهترین سایت عاشقانه در وب خود لینک کنند !





دعای فرج
تبلیغات
http://up.temkade.com/images/w1382_mzQHiXpDNHsTorExNSbY.gif

Alone بازدید : 39140 1392/08/26 نظرات (37)

عکس های دختر و پسر عاشقانه آبان ۹۲

ورود به آرشیو تصاویر عاشقانه

برای مشاهده عکس های عکس های عاشقانه دختر و پسر جدید به ادامه مطلب مراجعه کنید

برای مشاهده سایز واقعی عکس ها روی آنها کلیک کنید

 

 

عکس دختر و پسر

 

 

تصاویر جدید دختر و پسر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع:یدونه

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط فاطمه در تاریخ 1393/08/01 و 11:46 دقیقه ارسال شده است

شهنازنادری ب نظرم عشق نداشته باشی بهتره شک نکن عشقت رو نمیگیره تجربه کردم ک میگم عاشق اون بودم دیونش ولی ولم کرد رفت با یکی دیگه

این نظر توسط النا در تاریخ 1393/07/21 و 17:43 دقیقه ارسال شده است

سلام عالي بودخيلي رمانتيك

این نظر توسط باران در تاریخ 1393/07/20 و 17:08 دقیقه ارسال شده است

بامزن

این نظر توسط فاطمه در تاریخ 1393/07/09 و 15:52 دقیقه ارسال شده است

بسیار عالیه به وب منم سر بزنید خوشحال میشم

این نظر توسط سوسن در تاریخ 1393/06/28 و 16:01 دقیقه ارسال شده است


عااااااالين مرسيشکلکشکلکشکلک

این نظر توسط مینا در تاریخ 1393/06/26 و 19:08 دقیقه ارسال شده است

سلام زهرا راست میگه منم بدجوردلم میخواد خیلی عکسای خوشگلین خداااااا شکلک

این نظر توسط الانسو جونیا کاروان جونیا در تاریخ 1393/06/24 و 10:30 دقیقه ارسال شده است

سئوگیلیم،عشق اولماسا،وارلیق بوتون افسانه دیر
عشقیــده ن محــروم اولان،انسـانلیغــا بیگــانه دیر
سئـوگی دیـر،یالنیــز محببتــدیر حیــاتین جـوهــری
بیر کونـول کی عشق ذوقین دویماسا،غمخــانه دیرpasswordakat berchotawa..2:05:48 AM گوزلیم گوزلریمه رحم اله آغلاتما منی

عشقیمین قدرینی بیل آیریسینا ساتما منی

من سنه جان دمیشم باغریمی قان ایلمیشم

بو غریبانه لرین محملینه ساتما منیگرچه عشق اهلی ایچر باده نی جان ساغلیقینا

ایچرم جام شرابی یارادان ساغلیقینا

ایچرم سل ده سارا داغدا چوبان ساغلیقینا

ایچرم مین گول ایچینده تیکان ساغلیقینا

جوانی آیریلیق آخیرده قوجالدار بیلیرم

ایچیرم بیر قوجا شیکلینده جوان ساغلیقینابيرقوجاق گول باغلاديم گؤز يولدا قالديم گلمدین

‎عطريوي گاه درديييم گوللردن آلديم گلمدین

سن يوباندين انتظاردان سولدو بير بير گوللريم

تئز سولان گوللر كيمى سولدوم، سارالديم گلمدین

‎باغريما باسديم سازئ سنسيز دونن آخشام چاغئ

آغلاييب بيرآيريليق آهنگ چالديم گلمدین.منیم ای نازنین دوستوم زمستانین بهار اولسین
سعادت تاجی همیشه باشیندابرقراراولسین
اومیدیم واراوحقه نیازین اولماسین خلقه
سنی خارایستین ظالم ذلیل روزگار اولسین
معنی:
ای دوست نازنین من زمستانت بهار شه
تاج سعادت همیشه برسرت برقرارشه
امید دارم به اون حق نیازت نباشه به خلق
دشمنی که توروخوار میخواهد ذلیل روزگار شه

________ _______

گونده منه باش ووران ایندی منه داش وورور.
ایندی منه داش ووران اوزگلره باش وورور.
اوزگه اگر داش وورا دردینه دوزمک اولار.
باخ بورا سوز بوردادی داشلاری یولداش وورور…

اونی که هر روز به من سر میزد امروز به من سنگ میزنه.
اونی که امروز به من سنگ میزنه به بیگانه ها سر میزنه.
بیگانه اکه سنگ بزنه دردشو میشه تحمل کرد.
ببین منو حرف من اینجاست سنگهارو دوست میزنه.ریب بیر گئجه ده سندن اوزاقدا

کولک لرحسرتلی نفس کیمیدیر

سن سیز تنها قالمیش سیزلایان قلبیم

داریخیر هر طرف قفس کیمیدیر

***

بیلسیدیم کی ایشیده جاقسان سوزومو قزیل گولون یاپراقینا یازاردیم

ئوره گین له ئوره گیمین سوزونو دوداغیملا دوداغینا یازاردیم

***

گولمک نه دیدیلر؟

جان لا یاشاماق دیدیم

یاشاماق نه دیدیلر؟

جانلا ئولمک دیدیم

ئولمک نه دیدیلر؟

جاندان آیریلماق دیدیم

جان کیم؟ دیدیلر؟


***

سئوگی داغلارداکی گوللره بنزر!اونو قوپارتماق ده ئیر بویوتمک لازیم دیر

***

بیر گون ئولسم قبریمین داشینا دونیایا گلمه تاریخیمی سنینله تانیش اولدوغوم تاریخی یازدیر.اگرتاریخ غلط دیر دئسه لر .منی تانیمادان اول یاشامیردی دیرسن

***

گل دونیانی بولوشدورک .دنیز منیم دالقا سنین .گونش منیم ایشیق سنین .هامّیسی سنین سنده منیم

***/گؤزوم قالدی او قاشدا

او پیکده او قاشدا

مجنون تک دلی گؤیلوم

گزیری داغدا داشدا


بیر گورچین کیمی دن سیزلمیشم! بولبولم یازدا چمن سیزلمیشم!

اوز دیارمدا وطن سیزلمیشم! هیچ بیلرسن نیجه سن سیزلمیشم!!!!!!!!!!!


داغ باشیندا اکین اولماز...

اکین اولسا بیچین اولماز...

دنیادا مین گوزل اولسا...

بیری سنین تکین اولماز...محبت قوجالماز

عشق آزالماز

دوست آیرلماز

یاخچلیق یرده قالماز

دوست دوستی آتماز

یاریما اولسون سلام

قوی کی دییم بیر کلام

ایستییرم من سنی

ایسته منی والسلام


اگر بیز ایکیمیز ده یاپراق اولساق پاییز فصلینده من سنن تئز یئره دوشه جاغام تا سن دوشنده سنیتو را بس منتظر ماندم

اوتاندی لحظه لر مندن

بدان من دوستت دارم

اینان بو یاشلی گوزلردن

سفر از تو گذر از تو

فقط یول گوزلماخ مندن

فقط با یک نگاه تو

اوچاردی غصه لر مندن


داغدا پائیز اولاندا

ساری سنبل سولاندا

یارا ائلچی گوندررم

اون بئش یاشی دولاندا


عزیزیم گؤل آلاندا

ساچا سنبل آلاندا

یاریم یادیما دوشر

الیمه گؤل آلانداگل دونیانی بولوشدورک

دنیز منیم دالقا سنین .

گونش منیم ایشیق سنین .

هامّیسی سنین سنده منیم اسم الانسو 3نم21..؟؟ azad..گفتی که بیا و از وفایت بگذر
از لهجه بی وفاییت رنجیدم
گفتم که بهانه ات برایم کافیست
معنای لطیف عشق را فهمیدم
کاش به پرنده بودی و من واسه تودونه بودم
شک ندارم اون موقع هم این جوری دیوونه بودم
کاش تو ضریح عشق تو یه روز کبوتر می شدم
یه بار نگاه می کردی و اون موقع پر پر می شدم


شبی گفتی نداری دوست من را
نمی دانی که من شب چه کردم
خوشا بر حال آن چشمی که آن را
به زیبایی پسندیدی و رفتی


به جان هر چه عاشق توی این دنیای پر غوغاست
قدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانم
بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد
دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم
* * * * *

حالا بدان تو که رفتی در حسرت بازگشت
یک آسمان اشک آن شب در کوچه پایشده بودم
هر گز پشیمان نگشتم از انتخاب تو هرگز
رفتی که شاید بدانم بیهوده رنجیده بودم

*

تو مثل مرهم یاسی برای قلب شکسته
تو مثل سایبان امیدی برای یک دل خسته
تو مثل غنچه لطیفی به رنگ حسرت شبنم
تو مثل خنده یاسی و مثل غربت یک غم



می توان در قلب های بی فروغ
لحظه ای برقی زد و خورشید شد
می توان در غربت داغ کویر
آن ابری که می بارید شد


چه می شود تو صدایم کنی به لهجه موج
به لحن نقره ای و بی صدای چشمانت
تو هیچ وقت پس از صبر من نمی ایی
در انتظار چه خالیست جای چشمانت


تو نازنین من بودی مثل حالا تا همیشه
کاشکی به جز من هیچ کسی این قدر زیاد دوست نداشت
یا که دلت عشق منو اول عشقاش می گذاشت

* * * * *

رویای من همیشه به یاد تو سبز بود
رفتی و حرفی از غم رویا نمی شود
رفتی و دل میان گلستان غریب ماند
دیگر بهار محو تماشا نمی شود

* * * *

نمی دانم چرا رفتی
نمی دانم چرا شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا، تا کی ، برای چه

* * * * *

من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز
برای شادی و باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
خوشبختی

چه می شد گر دل آشفته من
هر چشم تو عادت نمی کرد
و ای کاش از نخست آن چشمهایت
مرا آواره غربت نمی کرد

* * * *

تو را آن قدر در دل می سرایم
که دل یعنی ترا زیبا سرودن
فدای تو شقایق احساس
و رویای بی آغاز سرودن

* * * *

و حالا انتهای کوچه شعر
منم با انتظاری مبهم و زرد
ولی ایکاش جادوی نگاهت
غزل های مرا غارت نمی کرد??آشنایی یک اتفاق است ، جدایی یک قانون؛ دل به اتفاق نبند قانون اجرا می شود( شارونا )
نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر
فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی
و رفتی ، بی آنکه نباشی . . .
.
.
.
چگونه دست دلم را بگیرم ودر کنار
دلتنگیهایم قدم بزنم
در این خیابان
که پر از چراغ و چشمک ماشینهاست
…نه آقایان:
مسیر من با شما یکی نیست
از سرعت خود نکاهید
من آداب دلبری را نمی دانم
.
.
.
.
دلتنگى“
حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره
تمنای بودنش رامیکند
.
.
.
.
.
حتی کفش هم اگر تنگ باشد زخم میکند وای به حال دل که تنگ باشد..

اشاره گر


*************

تو دنیا دوست ندارم 3 تا صدا رو بشنوم ، صدای کودکی را از بی مادری ، صدای مجرمی را از بی گناهی ، صدای عاشقی را از جدایی.



*************************************

من که نمیشه باورم ، تویی که بی وفا شدی / تو هم مثه غریبه ها ، رفتی ازم جدا شدی.





در قفس افتاده ام فکر رهایی نیستم ، دل به عشقت داده ام اهل جدایی نیستم.

/رای دوست داشتنت

محتاج دیدنت نیستم...

اگر چه نگاهت آرامم می کند

محتاج سخن گفتن با تو نیستم...

اگر چه صدایت دلم را می لرزاند

محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم...

اگر چه برای تکیه کردن ،

شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است!

دوست دارم ، نگاهت کنم ... صدایت را بشنوم...به تو تکیه کنم

دوست دارم بدانی ،

حتی اگر کنارم نباشی ...

باز هم ،

نگاهت می کنم ...

صدایت را می شنوم ...

به تو تکیه می کنم

همیشه با منی ،

و همیشه با تو هستم،

هر جا که باشی!......تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم

شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم

تو چیستی که من از موج هر تبسم تو
؟هر شب به ذهن خسته من میکنی خطور

بانـــــــــــــو، شبیه خودت؛ ساده - پر غرور

من خواب دیده ام که شبی با ستاره ها

از کوچـــــــه های شهر دلم میکنی عبور

یا خواب من مثال معجزه تعبیر میشود

یا اینکه آرزوی تو را میبرم به گــــــــــور

بی تو، خراب، گنگ، زمینگیر میشوم

مانند شعرهای خودم؛ شکل بوف کور

کِی میشود میان کوچه... نه، صبر کن، نیا

میترسم از حسادت این چشـم های شور

تقدیر من طلسم تو بود و عذاب و شعر

از چشــــم های شرجیت اما بلا یه دور

ر، کامرانی؟بغضی که مانده در دل من وا نمی‌شود

حتی برای گریه مهیا نمی‌شود

بعد از تو جز صراحت این درد آشنا

چیزی نصیب این من تنها نمی‌شود

آدم بهانه بود برای هبوط عشق

اینجا کسی برا تو حوا نمی‌شود

دارم به انتهای خودم می‌رسم ببین

شوری شبیه باد تو برپا نمی‌شود

از من مخواه تا غزلی دست و پا کنم

احساس من درون غزل جا نمی‌شود؟این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است- من اما نگرانم

در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم

چیزی که میان من و تو نیست غریبی ست
صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم؟!

انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم

از سایه سنگین تو من کمترم آیا؟!
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم

ای عشق...! مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم...
شاید از اول نباید عاشق هم می شدیم

این درست... اما جدایی اشتباهی دیگر است

در شب تلخ جدایی عشق را نفرین مکن

این قضاوت... انتقام از بی گناهی دیگر است..
بسان قایق سرگشته روی کردابم

تو در کدام سحر بر کدام اسب سپید

تورا کدام خدا

تو را کدام جهان

تو از کدام ترانه تو از کدام صدف

تو در کدام چمن همره کدام نسیم

تو از کدام سبو

من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه

چه کرد با دل من آن نگاه شیرین ، آه

مدام پیش نگاهی ، مدام پیش نگاه

کدام نشاه دمیده از تو در تن من

که ذره ها وجود تو را که می بیند

به رقص می آیند

سرود می خوانند

چه آرزوی محالیست زیستن با تو

مرا همین بگذارند یک سخن با تو

به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر!

به من بگو که برو در دهان شیر بمیر

بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف

ستاره ها را از آسمان بیار به زیر

تو را به هر چه تو گویی به دوستی سوگند

هر آنچه خواهی از من بخواه ، صبر مخواه

که صبر راه درازی ، به مرگ پیوسته ست

تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه

تو دور دست امیدی و پای من خسته ست

همه وجود تو مهر است و جان من محروم

چراغ چشم تو باز است و راه من بسته ست
قرارمان فصل انگور

شراب که شدم بیا

تو جام بیاور من جان

جام را خالی از جان کن

هراسی نیست...

فقط تو خوش باش

همین مرا کافیست...
دشت خشكيد و زمين سوخت و باران نگرفت

زندگي بعد تو بر هيچ‌كس آسان نگرفت

چشمم افتاد به چشم تو ولي خيره نماند

شعله‌اي بود كه لرزيد، ولي جان نگرفت

دل به هركس كه رسيديم سپرديم ولي

قصه‌ي عاشقي ما سر و سامان نگرفت

تاج سر دادمش و سيم و زر، اما از من

عشق جز عمر گرانمايه به تاوان نگرفت

مثل نوري كه به سوي ابديت جاريست

قصه‌اي با تو شد آغاز كه پایان نگرفت ...
/مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده

ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی بینم


قناعت میکنم با درد چون درمان نمی یابم

تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمی بینم

نم چشم آبروی من ببرد از بس که می گریم

چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمی بینم

دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی بینم

دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی بینم

دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی آید

دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی بینم

خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه

که من تا آشنا گشتم دل خرم نمی بینم

کنون دم درکش ای سعدی ; که کار از دست بیرون شد

به امید دمی با دوست ; وان دم هم نمیبینم
.پای بر سینه ی این راه زدیم

پای کوبان، دست در دست گذر می کردیم

گویی اما ته این راه دراز

دزد شبگیر جنون منتظر است

من و عشق و تو و این راه دراز

همه روز و همه شب

در پی یافتن سایه درختی، آبی

در سکوت غم تنهایی خویش

بین هر ثانیه را

لا به لای سخن و قافیه را می گشتیم

در غم عشق تو مردم اما

این صدای ضربان و تپش قلب ره عشق هنوز

از قدمهای بلند من و توست

دل من با دل تو...
.بهــــار آمده اما هــوا هــوای تو نیست

مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست

بـــه شوق شــال و کلاه تـــو برف می آمد...

و سال هاست از این کوچه رد پای تو نیست

نسیم با هوس رخت های روی طناب

به رقص آمده و دامن رهای تـو نیست

کنــــار این همه مهمــــان چقـــــدر تنهایـــم!؟

میان این همه ناخوانده،کفش های تو نیست

بــــه دل نگیر اگـــر این روزهـــا کمی دو دلــــم

دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست

به شیشه می خورد انگشت های باران...آه...

شبیه در زدن تــــو...ولـــــی صدای تـــو نیست

تــــو نیستی دل این چتــــر ، وا نخــــواهد شد

غمی ست باران...وقتی هوا هوای تو نیست..دیروز پس از مردن آدم برفی

شد آب تمـــام تن آدم برفی

امروز دوباره کودکــــی را دیـدم

سرگرم به جان دادن آدم برفی

او دگمه چشـم های زیبایش را

می دوخت به پیراهن آدم برفی

او شال ندارد نه ولی دستش را

انداخته بر گـــــردن آدم برفـــــی

خورشید طلوع کرد کودک برداشت

آهسـته سر از دامن آدم برفــــــی

هی برف به آفتاب می زد می گفت

برگـــــرد بــــرو دشـــمن آدم برفــی
قسمت اين بود که من با تو معاصر باشم

تا در اين قصــــه پر حادثــه حاضــــر باشم

حکم پيشانی ام اين بود که تو گم شوی و

من بــه دنبال تو يک عمر مسافــــر باشـــم

تو پری باشـــی و تا آن سوی دريا بروی

من به سودای تو يک مرغ مهاجر باشم

قسمت اين بود، چرا از تو شکايت بکنم؟

يا در اين قصـــه بــــه دنبال مقصر باشم؟

شايد اين گونه خدا خواست مرا زجر دهد

تا برازنده اســــم خوش شاعـــر باشـــــم

شايد ابليس تو را شيطنت آموخت که من

در پس پرده ايمان بــــه تــــو کافـــر باشـم

دردم اين است که بايد پس از اين قسمت ها

سال هــــا منتــظـر قسمت آخـــــر باشــــــم..بهار پشت زمستان بهار پشت بهار....

دلم گرفت؛ از این گردش و از این تکرار
.اصلا قرار نیست کـــه سرخم بیاورم

حالا که سهم من نشدی کم بیاورم

دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم

تا روی زخمهـــای تـــو مرهم بیـاورم

میخواستم که چشم تو را شاعری کنم

امّا نشد کــــه شعــــر مجسم بیــــاورم

دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل

می شد تــــو را دوباره به شعرم بیاورم

یادت که هست پای قراری که هیچ وقت.....

میخواستم برای تــــو مریـــــم بیاورم؟

حتی قرار بود که من ابر باشم و

باران عاشقانـــه ی نم نم بیاورم

کلّــی قرار با تــــو ولی بی قرار من

اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم

.راستی بازم شعر سنگ قبرمو مینویسم نمیدونم چرا دیوونه وار این شعرو دوس دارم ......

آبی تر از آنم که که بیرنگ بمیرم / از شیشه نبودم که با سنگ بمیرم / من آمده ام که تا مرز رسیدن / همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیرم / تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبم / شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیرم / .. ..esmahil: salam.ali333@yahoo.com
hazhar alipour.پســر : سـلـام عــزیـــزم، چطــورے؟

دختــر : سـلـام گلـــم، خیـلے بــد .فقط تو خوش باش

همین مرا کافیست...
دشت خشكيد و زمين سوخت و باران نگرفت

زندگي بعد تو بر هيچ‌كس آسان نگرفت

چشمم افتاد به چشم تو ولي خيره نماند

شعله‌اي بود كه لرزيد، ولي جان نگرفت

دل به هركس كه رسيديم سپرديم ولي

قصه‌ي عاشقي ما سر و سامان نگرفت

تاج سر دادمش و سيم و زر، اما از من

عشق جز عمر گرانمايه به تاوان نگرفت

مثل نوري كه به سوي ابديت جاريست

قصه‌اي با تو شد آغاز كه پایان نگرفت ...
/مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده

ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی بینم


قناعت میکنم با درد چون درمان نمی یابم

تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمی بینم

نم چشم آبروی من ببرد از بس که می گریم

چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمی بینم

دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی بینم

دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی بینم

دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی آید

دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی بینم

خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه

که من تا آشنا گشتم دل خرم نمی بینم

کنون دم درکش ای سعدی ; که کار از دست بیرون شد

به امید دمی با دوست ; وان دم هم نمیبینم
.پای بر سینه ی این راه زدیم

پای کوبان، دست در دست گذر می کردیم

گویی اما ته این راه دراز

دزد شبگیر جنون منتظر است

من و عشق و تو و این راه دراز

همه روز و همه شب

در پی یافتن سایه درختی، آبی

در سکوت غم تنهایی خویش

بین هر ثانیه را

لا به لای سخن و قافیه را می گشتیم

در غم عشق تو مردم اما

این صدای ضربان و تپش قلب ره عشق هنوز

از قدمهای بلند من و توست

دل من با دل تو...
.بهــــار آمده اما هــوا هــوای تو نیست

مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست

بـــه شوق شــال و کلاه تـــو برف می آمد...

و سال هاست از این کوچه رد پای تو نیست

نسیم با هوس رخت های روی طناب

به رقص آمده و دامن رهای تـو نیست

کنــــار این همه مهمــــان چقـــــدر تنهایـــم!؟

میان این همه ناخوانده،کفش های تو نیست

بــــه دل نگیر اگـــر این روزهـــا کمی دو دلــــم

دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست

به شیشه می خورد انگشت های باران...آه...

شبیه در زدن تــــو...ولـــــی صدای تـــو نیست

تــــو نیستی دل این چتــــر ، وا نخــــواهد شد

غمی ست باران...وقتی هوا هوای تو نیست..دیروز پس از مردن آدم برفی

شد آب تمـــام تن آدم برفی

امروز دوباره کودکــــی را دیـدم

سرگرم به جان دادن آدم برفی

او دگمه چشـم های زیبایش را

می دوخت به پیراهن آدم برفی

او شال ندارد نه ولی دستش را

انداخته بر گـــــردن آدم برفـــــی

خورشید طلوع کرد کودک برداشت

آهسـته سر از دامن آدم برفــــــی

هی برف به آفتاب می زد می گفت

برگـــــرد بــــرو دشـــمن آدم برفــی
قسمت اين بود که من با تو معاصر باشم

تا در اين قصــــه پر حادثــه حاضــــر باشم

حکم پيشانی ام اين بود که تو گم شوی و

من بــه دنبال تو يک عمر مسافــــر باشـــم

تو پری باشـــی و تا آن سوی دريا بروی

من به سودای تو يک مرغ مهاجر باشم

قسمت اين بود، چرا از تو شکايت بکنم؟

يا در اين قصـــه بــــه دنبال مقصر باشم؟

شايد اين گونه خدا خواست مرا زجر دهد

تا برازنده اســــم خوش شاعـــر باشـــــم

شايد ابليس تو را شيطنت آموخت که من

در پس پرده ايمان بــــه تــــو کافـــر باشـم

دردم اين است که بايد پس از اين قسمت ها

سال هــــا منتــظـر قسمت آخـــــر باشــــــم..بهار پشت زمستان بهار پشت بهار....

دلم گرفت؛ از این گردش و از این تکرار
.اصلا قرار نیست کـــه سرخم بیاورم

حالا که سهم من نشدی کم بیاورم

دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم

تا روی زخمهـــای تـــو مرهم بیـاورم

میخواستم که چشم تو را شاعری کنم

امّا نشد کــــه شعــــر مجسم بیــــاورم

دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل

می شد تــــو را دوباره به شعرم بیاورم

یادت که هست پای قراری که هیچ وقت.....

میخواستم برای تــــو مریـــــم بیاورم؟

حتی قرار بود که من ابر باشم و

باران عاشقانـــه ی نم نم بیاورم

کلّــی قرار با تــــو ولی بی قرار من

اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم

......

اما همیشه ترسم از این است٬ مردنم

باعث شود بـــه زندگیت غـــــم بیــاورم

حوّای من تو باشی اگر٬ قول میدهم

عمراً دوباره رو به جهنّـــــم بیاورم

خود را عوض کنم و برایت به هر طریق

از زیــــر سنگ هم شده٬ آدم بیــــاورم

بگذار تا خلاصه کنم٬ دوست دارمت

یا باز هـــم بهــــانه ی محکم بیاورم؟کسی ما را نمی پرسد کسی ما را نمی جوید

کسی تنهایی مارا نمی گرید


دلم در حسرت یک دست

دلم در حسرت یک دوست


دلم در حسرت یک بی ریای مهربان ماندست

و اما با توام ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی

کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی

کدامین آشنا آیا به جشن چلچراغ عشق مهمان میکند ما را

بگو ای دوست

بگو ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی

تو که حتی شبی را هم به خواب من نمی آیی

تو حتی روزهای تلخ نامردی

نگاهت التیام دستهایت را دریغ از ما نمیکردی

من امشب با تمام خاطراتم با تو هم خواهم گفت

من امشب با تمام کودکیهایم برایت اشک خواهم ریخت

من امشب دفتر تقویم عمرم را به دست عاصی دریای ناآرام خواهم داد

همان دریا که میگفتی

که بغض شکوه هایم از گلویش موج خیزش زخم برمیداشت

بگو ای دوست بگو ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی

کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی
غمخوار من ! به خانه ی غم ها خوش آمدی

با من به جمع مردم تنها خوش آمـدی

بین جماعتی که مرا سنگ می زنند

می بینمت ، برای تماشا خوش آمدی

راه نجات از شب گیسوی دوست نیست

ای من ! به آخرین شب دنیا خوش آمدی ...

پایان ماجرای دل و عشق روشن است

ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی

با برف پیری ام سخنی بیش از این نبود

منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی

ای عشق ، ای عزیز ترین میهمان عمـر

دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی ...
چقدر خواب ببینم که مال من شده ای

و شاه بیت غزل های لال من شده ای

چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض

جواب حسرت این چند سال من شده ای

چقدر حافظ یلدا نشین ورق بخورد؟

تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای

چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم

خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای

هنوز نذر شب جمعه های من اینست

که اتفاق بیفتد حلال من شده ای

که اتفاق بیفتد کنارتان هستم

برای وسعت پرواز بال من شده ای

میان بغض و تبسم میان وحشت و عشق

تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای

مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست

عجیب خواب قشنگی ست مال من شده ای//نمی دونی تو این روزا چقدر از زندگی سیرم

دارم می میرم از اینکه تو رفتی و نمی میرم



نمی دونی تو این روزا چقدر یاد تو می افتم

ته دنیام نزدیکه نگاه کن کی بهت گفتم



کجا باید برم بی تو، تویی که قدّ ِ دنیامی

که هر جایی رو می بینم نبینم پیش چشمامی



برم هر جای این دنیا شبم با بغض دمسازه

آخه هر جا یه چیزی هست منُ یاد تو بندازه



نمی دونم تو این برزخ کی از این درد می میرم

نمی دونم چرا یک شب فراموشی نمی گیرم



منُ اینجا بکُش وقتی قراره تازه رویا شی

اگه تا آخر دنیا قراره تو دلم باشی....
تو که در فکر منی مرگ مرا سر برسان

انتظار همه را نیز به آخر برسان


همه پرورده‌ی مهرند و من آزرده‌ی قهر

خیر در کار جهان نیست، تو هم شر برسان


لاله در باغ تو رویید و شقایق پژمرد

به جگرسوختگان داغ برابر برسان


مَردم از ماتم من شاد و من از غم خشنود

شادمانم کن و اندوه مکرر برسان


مرگ یا خواب؟! چقدر این دو برادر دورند

مژده‌ی وصل برادر به برادر برسان
در چشم باد، لاله فقط پرپرش خوش است

خورشید روز واقعه خاکسترش خوش است



از باغها شنیده‌ام این را که عطر یاس

گاهی نه پشت پنجره، لای درش خوش است



دریا همیشه حاصل امواج کوچک است

یعنی علی به بودن ِ با اصغرش خوش است



در راه عشق دل نه که ما سر سپرده‌ایم

حتا حسین پیش خدا بی‌سرش خوش است



جایی که آب همسفر ماه می شود

دلها به آب نه که به آ‌ب‌آورش خوش است



جایی که پیش‌مرگ پدر می شود پسر

اولاد هم نبیره‌ی پیغمبرش خوش است



عالم شبیه آن لب و دندان ندیده‌است

لبخند هم میانه‌ی تشت زرش خوش است



از خون سرخ اوست که تاریخ زنده است

این شاهنامه نیست ولی آخرش خوش است:



اندوه بی شمار ِ پسر را گریستن

بر شانه‌های مرتعش ِ مادرش....



از ماههای سال \"محرم\" که محشر است

از روزهای سال ولی \"محشر\"ش خوش است!
گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت

سالها هست که از دیده‌ی من رفتی لیک

دلم از مهر تو آکنده هنوز

دفتر عمر مرا

دست ایام ورقها زده است

زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست

در خیالم اما

همچنان روز نخست تویی آن قامت بالنده هنوز

در قمار غم عشق

دل من بردی و با دست تهی

منم آن عاشق بازنده هنوز

آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش

گر که گورم بشکافند عیان می‌بینند

زیر خاکستر جسمم باقیست

آتشی سرکش و سوزنده هنوز
ن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختن

این روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند

آن روزها مال باخته می شدی

و این روز ها دلباخته . . .
روز میلادم گذشت


متفاوت تر از همیشه...


صفحه ای از زندگی ام را آغاز کرده ام...


بی روح... بی احساس... خالی از عشق و خاموش


رنگ و بویی تازه می خواهم... آرزوی تازه می خواهم


پ.ن: آنچنان در لاک خود بودم که 7 روز از روز میلادم بی آنکه بدانم گذشت...ﺟﺸﻦ ﻣﯿﻼﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ

ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﮕﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺁﺳﻤﺎﻥِ ﺑﯽ ﺍﻧﺘﻬﺎ

ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ

ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ

ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ “ﻣﺎ” ﺁﺑﯿﺴﺖ . . .
گفته بودی درد دل کن گــــــــــاه با هم صحبتی

کو رفیق راز داری؟ کــــــــــــــو دل پرطاقتی؟

شمع وقتی داستانم را شنید آتش گـــــــــرفت

شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتـــــــــــی

تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد

غنچه‌ای در باغ پرپر شد ولی کــــــــو غیرتی؟

گریه می‌کردم که زاهد در قنوتم خیره مــــــــاند

دور باد از خرمن ایمان عــــــــــــــــــــاشق آفتی

روزهایم را یکایک دیدم و دیـــــــــــــــدن نداشت

کاش بر آیینه بنشیند غبار حســـــــــــــــــــرتی

بس‌که دامان بهاران گل به گل پژمرده شــــــــد

باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتــــــــــــــی

من کجا و جرئت بوسیدن لبهای تـــــــــــــــــــو

آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتـــــــــــــــــــــی//عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من

شب هجران نکند قصد دل آزاری من

روزگاری که جنون رونق بازارم بود

تو نبودی که بیایی به خریداری من

برگ پاییزی ام و خسته دل از باد خزان

باغبان نیز نیامد پی دلداری من..ر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو

هر شب من و دیدار،در این پنجره با تو

از خستگی روز همین خواب پر از راز

کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو

دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم

من یکسره آتش،همه ذرات هوا تو

پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم

ای هرچه صدا،هرچه صدا،هرچه صدا-تو

آزادگی و شیفتگی مرز ندارد

حتی شده ای از خودت آزاد و رها تو

یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟

دیگر نه و هرگز نه،که یا مرگ که یا تو

وقتی همه جا از غزل من سخنی هست

یعنی همه جا-تو،همه جا-تو،همه جا-تو

پاسخ بده ازاین همه مخلوق چرا من؟

تا شرح دهم،از همه ی خلق چرا تو؟درین محاکمه تفهیم اتهام ام کن

سپس به بوسه ی کارآمدی تمام ام کن



اگرچه تیغ زمانه نکرد آرام ام،

تو با سیاست ابروی خویش رام ام کن



به اشتیاق تو جمعیتی ست در دل من

بگیر تنگ در آغوش و قتل عام ام کن



شهید نیستم اما تو کوچه ی خود را

به پاس این همه سرگشتگی به نام ام کن



شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم...

اگر که باب دلت نیستم حرام ام کن



لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم

تو مرحمت کن و با بوسه ای تمام ام کن؟/من از عهد آدم تو را دوست دارم

از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شبها من و آسمان تا دم صبح

سرودیم نم نم: تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!

قیصر امیرپور?نه تو می مانی و نه اندوه

و نه هیچیک از مردم این آبادی…

به حباب نگران لب یک رود قسم،

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،

غصه هم می گذرد،

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند…

لحظه ها عریانند.

به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز…

سهراب سپهری?دست عشق از دامن دل دور باد!

می‌توان آیا به دل دستور داد؟

می‌توان آیا به دریا حکم کرد

که دلت را یادی از ساحل مباد؟

موج را آیا توان فرمود: ایست!

باد را فرمود: باید ایستاد؟

آنکه دستور زبان عشق را

بی‌گزاره در نهاد ما نهاد

خوب می‌دانست تیغ تیز را

در کف مستی نمی‌بایست داد?ترسم که تو هم یار وفادار نباشی

عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی

من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم

تو از دل من هیچ خبردار نباشی>بی پنجره ای غریبه ای در وهمی

عشق است اگر از آن نداری سهمی

فهمیدن عشق عاشقی می خواهد

یک بزرگ می شوی و می فهمی?کاش می شد در سایه ی مژگانت

لحظه ای هر چند کم به تماشای دریای خوشرنگ چشمانت می نشستم>عشق گاهى از درد دورى بهتراست ،

عاشقم کردى ولى گفتى صبورى بهتراست،

در قرآن خوانده ام ،یعقوب یادم داده است ،

دلبرت وقتى کنارت نیست کورى بهتر است..نذر کردم تا بیایی هرچه دارم مال تو

چشم های خسته پر انتظارم مال تو

یک دل دیوانه دارم با هزاران آرزو

آرزویم هیچ ، قلب بی قرارم مال تو …..زندگی یعنی!!!!

زندگی بافتن یک قالیست

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده

تو در این بین فقط می بافی

نقشه را خوب ببین!

نکند آخر کار قالیه زندگیت را نخرند.بگذارید و بگذرید

ببینید و دل ببندید

چشم بیاندازید و دل مبازید که

دیر یا زود باید گذاشت و گذشت.من نذر کرده ام که اگر روزی بیایی

به اندازه تمام مهربانی ات غزل بسرایم

قدری تحمل کن،هنوز مانده که عاشق ترین شوم

من نذر کرده ام که اگر روزی عاشق ترین شوم

در کنار پنجره نگاهت بایستم

و با پیراهن آبی به رکوع روم

و وقتی بر می خیزم،لبریزشوم از وجود تو

پس بیا ای کمشده من،مگر نمی بینی که عاشق ترینم.
ای قلب من بارانی ات کردند و رفتند

کنج قفس زندانی ات کردند و رفتند

در سایه های شب تو را تنها نوشتند

سرشار سرگردانی ات کردند و رفتند

احساس پاکت را همه تکفیر کردند

محکومِ بی ایمانی ات کردند و رفتند

هرشب تورا دعوت به بزم تازه کردند

در بزمشان قربانی ات کردند و رفتند

زخمی که رستم از شَغاد قصه اش خورد

مبنای این ویرانی ات کردند و رفتند.آسمان غریبه بود نگاهم کردی

برف آمده بود صدایم کردی

دل آسمان تپید و روشن شد

عشق آمده بود ، آشنایم کردی .چشمهایت سیراب سراب

و نگاهم،

تاول زده از تابش تشنگی

برویم دعای باران بخوانیم ‍.

تو با دل من

من با دل تو

باور کن با لبخند چترهایمان بر می گردیم.عشــق اگــر خـط مــوازی نیسـت،چیسـت؟

یـ ـا کتـاب جملــه ســازی نیســت،چیسـت؟!

عشـق اگــر مبنــای خلــق آدم اســت

پـس چــرا ایـن گـونـه گنــگ و مبهــم اسـت؟

پـس چــرا خـط مـوازی مـی شـود!!!

از چـه رو هــر عشـق،بــازی مـی شــود؟!

گلپونه.زندگی بی تو، شوری ندارد

بی تو جانم سروری ندارد

چشم من بی تو نوری ندارد

ای جمال تو نور و ضیایم .هرکی تورو ازم گرفت الهی بیچاره بشه

روزه قیامت که رسید مجرم و آواره بشه

به آب آتیش میزنم فکرت نمیره از سرم

می خوام فراموشت کنم

اما بازم عاشق ترم

طفلی دل عاشق من نشد تورو نگه داره

فقط یادم میاد نوشت چشماتو خیلی دوست داره.اگر عشق بورزید می گویند که سبک مغزید…

اگر شاد باشید می گویند که ساده لوح وپیش پا افتاده اید….

اگر سخاوتمند و نوعدوست باشید می گویند که مشکوکید…

اگر گناهان دیگران را ببخشید می گویند ضعیف هستید…

اگر اطمینان کنید می گویند که احمقید…

اگر تلاش کنید که جمع این صفات را در خود گرد آورید?

مردم تردید نخواهند کرد که شیاد و حقه بازید.معنی لبخند چیست ؟

شور سرازیری است

حال پس از گریه است

در پس یک کوه سخت

لذت یک قله است

معنی پیروزی است

در سر این سرنوشت

خنده دوای من است

مرحم زخم دل است

بر سر هر ماجرا

هرچه توانی بخند

داد نزن شاد باش

میگذرد روزگار…..

هوشنگ هوشنگی?ساقیا امشب صدایت با صدایم ساز نیست

یا که من مستم یا که سازت ساز نیست

ساقیا امشب مخالف مینوازد تار تو

یا که من مستتو خرابم یا که تارت تار نیست.در مسلک ما عشق هم آغوشی نیست

مهر تو اگر به هستی ما افتاد

هرگز به سرم خیال خاموشی نیست.جز من اگرت عاشق و شیداست بگو

ور میل دلت به جانب ماست بگو

ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو

گر هست بگو،نیست بگو،راست بگو…!من عاشق آن دیده چشمان سیاهم

بیهوده چه گویم که پریشان نگاهم

گر مستی چشمان سیاه تو گناه است

من طالب آن مستی و خواهان گناهم…من عاشق آن دیده چشمان سیاهم

بیهوده چه گویم که پریشان نگاهم

گر مستی چشمان سیاه تو گناه است

من طالب آن مستی و خواهان گناهم…
عشق یعنی خاطرات بی غبار

دفتری از شعر و از عطر بهار

عشق یعنی یک تمنا یک نیاز

زمزمه از عاشقی با سوز و ساز

عشق یعنی چشم خیس مست او

زیر باران دست تو در دست او



زندگی یک بازی درد آور است . زندگی یک اول بی آخر است

زندگی کردیم اما باختیم . کاخ خود را روی دریا ساختیم

لمس باید کرد این اندوه را . بر کمر باید کشید این کوه را

زندگی را باهمین غمها خوش است . باهمین بیش و همین کمها خوش است

زندگی را خوب باید ازمود . اهل صبرو غصه و اندوه بود.از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم

و هنوز نمی دانم چگونه می شود هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی

من بدهکارت می شوم . . .



.................................................



همیشه سکوتم به معنای پیروزی نیست ، گاهی سکوت میکنم تا بفهمی چه بی صدا باختی



.................................................



مشکل از تو نبود

از من بود

با کسی حرف میزدم

که سمعک هایش را

پیش دیگری جا گذاشته بود . . .
خداحافظ برای تو چه آسان بود
ولی قلب من از این واژه لرزان بود
خداحافظ برای تو رهایی داشت
برای من غم تلخ جدایی داشت…
.
.
طعم خیس اندوه و اتفاق افتاده
یک آه…! خداحافظ یک فاجعه ی ساده
خالی شدم از رویا ، حسی منو از من برده
یه سایه شبیه من ، پشت پنجره مرده…
.
.
ای که از اول جاده به سکوت شدی گرفتار
منو از خاطره کم کن، تا ابد خدانگهدار…
.
.
از کوچه های خاطره ی من
امشب صدای پای تو می آید
آه ای عزیز دور!
آیا به شهر غربت من پا نهاده ای؟
.
.
زندگی نوشتن ندارد
وقتی…
تمام روزهای خدا “من” دارد
ولی “تو” ندارد
.
.کاش در این رمضان لایق دیدار شویم. *** سحری با نظر لطف تو بیدارشویم
-

به غضنفرمیگن پاشو سحره. میگه بزار بخوابم.خودم فردا بهش زنگ میزنم

----------دل شکسسته-----------------
به حیف نون میگن تو که روزه نمی گیری،

چرا سحری می خوری؟ می گه نماز که نخونم،...

روزه که نگیرم... سحری هم نخورم؟ بابا مگه من کافرم؟
/

بنام خدا

به یاد عزیزانی که شمع وجودشان دیگر پرتو بخش محفل ما نیست و تحمل فقدانشان برای همیشه موجب تالم قلوب ماست ولی یاد و خاطره اشان همواره در دلها زنده و جاودان خواهد ماند.
روزگاری من و دل نام و نشانی داشتیم

از شهرت عشق برو بیایی داشتیم


در کوی عاشقان صاحب نامی بودیم

از شهرت عشق ورد زبان ها بودیم


اکنون

من و دل بی نام و نشان گشتیم

از همه بریده و تاریک جهان گشتیم


دیگر در کوی عاشقان جای من و دل نیست

چون هرچه گشتیم

مثل دل ما عاشق و فرزانه کسی نیست


گریان


دلم برای کسانی که خوب بودند و رفتند

و اکنون نیستند گریان می شود

و بیشتر دلم برای کسانی گریان است

که هستند و جز پوچی از زندگی سهمی ندارند.


معراج عشق


چشمانت

فروغ جاودان روشنائی عمر من است

بوسه از لبانت

گرمی نفسهای قلب من است

رسم خوشایندیست

زندگی را با عشق در چشمان یار جاودان دیدن

من

از بودن و ماندن در کنار تو

به معراج عشق می رسم

مرا

در خود دگرگون کن

مرا

از نفس هایت زنده کن

جاودانه خواهد شد

وقتی

من و تو یکی باشیم.


عشق خاکستری


گریختم

از بودن و ماندن

ماندم

برای سوختن و خاکستر شدن

و بی تابم

برای محکومیت صداقت عشق خویش

مرا

به دار آویزید

تا غروب عشق خاکستری ام را در جسمم

و با قلبم به گور ببرم.


نگاه نکردی


رفتی به پشت سر نگاه نکردی

افتادم به زیر پایت

بر من نظر نکردی

چه حاصل از عشق تو دیدم

چه بی مهری ها از تو من دیدم

به زیر پا نگاه نکردی

غرورم را لگد تو کردی

عشق خود را به پایت چه بی بهاء شمردم

قلب خود را چه بی رحم ارزانی تو کردم

به زیر پا نگاه نکردی

غرورم را لگد تو کردی
آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی پیاز خورده ی

غیر پاستوریزه و سار و سبیل سیخ سیخی آهار نشده ات را به سر و

صورت حساس من نمالید.خانوم مادر ! جیغ زدن شما هنگام شناسایی

اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من نه تنها کمکی به رشد فکری

من نمیکند بلکه برای شیر شما هم مضر است. لازم به ذکر است که

سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود. پدر محترم!

هنگام دستچین کردن میوه از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش

خودداری کنید.چشمای تلسکوپی گوشهای ماهواره ای و سبیلهای

دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد.مخصوصا وقتی که

چشمای خود را گشاد کرده و با تکان دادن سروسبیلهایش بول بول

بول بول می کند. زهره مار درد مرض کوفت الهی کف شامپو تو

چشت. شب بخوابی خواب بد ببینی جیش کنی تو شلوارت.

مادر محترم شصت پا وسیله ای است شخصی که اختیارش رو

دارم لطفا هرگاه سعی در خوردن شصت پای شما نمودم گیر

بدهید.آقای پدر هنگام دعوا با خانوم مادر به جای پرت کردن

قابلمه و ماهی تابه به روی زمین از چینی های توی کابینت

استفاده نمایید. اکشن بودن دعوا به همین چیزاست.

خانوم مادر لز مصرف هله هوله ی زیاد پرهیز نمایید.

این عمل نه تنها برای سلامتی شما خوب نیست بلکه موجب

می شود که شیرتان بوی بچه سوسک مرده بدهد.

آقای پذر کودکان توانایی کامل برای حفظ جیش خود ندارند.

و این توانایی هنگامی که شما شکم مرا پووووووووووف

می کنید به حداقل می رسد . الان بگم که بعدا

شرمندتون نشم...سلام دوستای گلم چطورین؟

امروز می خوام براتون یه شعر خیلی باحال بذارم که امیدوارم خوشتون بیاد.

نظر یادتون نر ها...


چه جلد خوش رنگی چه مارکی داری چه مواد خوبی چه آرامشی داری دیگه

پوشاک خوبی نیست که به تو فکر کنه روزی چند بار نم بده تورو چک کنه

راستی شنیدم تو دیگه از ما خسته شدی شنیدم به یه محصول دیگه ای

وابسته شدی به ایزی لایف جدیدت مبارک باشه اصلا مگه میشه

سلیقه شما بد باشه میگن خیلی باهاش راحتی خوب خدارو شکر

یه چیزی هم پیدا شد و جیش شمارو خورد

منم که واسه رسیدن به تو بی امیدم تا جایی که یادمه

به کونت می چسبیدم بذار بگم حالا که داری میری راحت بی لیاقت

گفتی تا تهش باهاتم حالا دیدی طاقت نیووردیو یکی

دیگرو جایگزین من اوردیو خیلی راحت تو آبروی منو بردیو یه

روزی فقط وزن تو بود رو بستم ولی حالا حسابی وا نمی کنم

روت اصلا همرو می پیچیدم پاشودی رو دستم

خدایی تو وجود تو احساسی بود اصلا؟

شهرت عشق
روزگاری من و دل نام و نشانی داشتیم

از شهرت عشق برو بیایی داشتیم


در کوی عاشقان صاحب نامی بودیم

از شهرت عشق ورد زبان ها بودیم


اکنون

من و دل بی نام و نشان گشتیم

از همه بریده و تاریک جهان گشتیم


دیگر در کوی عاشقان جای من و دل نیست

چون هرچه گشتیم

مثل دل ما عاشق و فرزانه کسی نیست


گریان


دلم برای کسانی که خوب بودند و رفتند

و اکنون نیستند گریان می شود

و بیشتر دلم برای کسانی گریان است

که هستند و جز پوچی از زندگی سهمی ندارند.


معراج عشق


چشمانت

فروغ جاودان روشنائی عمر من است

بوسه از لبانت

گرمی نفسهای قلب من است

رسم خوشایندیست

زندگی را با عشق در چشمان یار جاودان دیدن

من

از بودن و ماندن در کنار تو

به معراج عشق می رسم

مرا

در خود دگرگون کن

مرا

از نفس هایت زنده کن

جاودانه خواهد شد

وقتی

من و تو یکی باشیم.


عشق خاکستری


گریختم

از بودن و ماندن

ماندم

برای سوختن و خاکستر شدن

و بی تابم

برای محکومیت صداقت عشق خویش

مرا

به دار آویزید

تا غروب عشق خاکستری ام را در جسمم

و با قلبم به گور ببرم.


نگاه نکردی


رفتی به پشت سر نگاه نکردی

افتادم به زیر پایت

بر من نظر نکردی

چه حاصل از عشق تو دیدم

چه بی مهری ها از تو من دیدم

به زیر پا نگاه نکردی

غرورم را لگد تو کردی

عشق خود را به پایت چه بی بهاء شمردم

قلب خود را چه بی رحم ارزانی تو کردم

به زیر پا نگاه نکردی

غرورم را لگد تو کردی


نوشته شده در سه شنبه دوم اسفند 1390ساعت 22:28 توسط negin | 20 نظر
نامه یه نی نی معترض
آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی پیاز خورده ی

غیر پاستوریزه و سار و سبیل سیخ سیخی آهار نشده ات را به سر و

صورت حساس من نمالید.خانوم مادر ! جیغ زدن شما هنگام شناسایی

اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من نه تنها کمکی به رشد فکری

من نمیکند بلکه برای شیر شما هم مضر است. لازم به ذکر است که

سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود. پدر محترم!

هنگام دستچین کردن میوه از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش

خودداری کنید.چشمای تلسکوپی گوشهای ماهواره ای و سبیلهای

دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد.مخصوصا وقتی که

چشمای خود را گشاد کرده و با تکان دادن سروسبیلهایش بول بول

بول بول می کند. زهره مار درد مرض کوفت الهی کف شامپو تو

چشت. شب بخوابی خواب بد ببینی جیش کنی تو شلوارت.

مادر محترم شصت پا وسیله ای است شخصی که اختیارش رو

دارم لطفا هرگاه سعی در خوردن شصت پای شما نمودم گیر

بدهید.آقای پدر هنگام دعوا با خانوم مادر به جای پرت کردن

قابلمه و ماهی تابه به روی زمین از چینی های توی کابینت

استفاده نمایید. اکشن بودن دعوا به همین چیزاست.

خانوم مادر لز مصرف هله هوله ی زیاد پرهیز نمایید.

این عمل نه تنها برای سلامتی شما خوب نیست بلکه موجب

می شود که شیرتان بوی بچه سوسک مرده بدهد.

آقای پذر کودکان توانایی کامل برای حفظ جیش خود ندارند.

و این توانایی هنگامی که شما شکم مرا پووووووووووف

می کنید به حداقل می رسد . الان بگم که بعدا

شرمندتون نشم...
نوشته شده در سه شنبه دوم اسفند 1390ساعت 15:24 توسط negin | 2 نظر
یه شعر خیلی جالب
سلام دوستای گلم چطورین؟

امروز می خوام براتون یه شعر خیلی باحال بذارم که امیدوارم خوشتون بیاد.

نظر یادتون نر ها...


چه جلد خوش رنگی چه مارکی داری چه مواد خوبی چه آرامشی داری دیگه

پوشاک خوبی نیست که به تو فکر کنه روزی چند بار نم بده تورو چک کنه

راستی شنیدم تو دیگه از ما خسته شدی شنیدم به یه محصول دیگه ای

وابسته شدی به ایزی لایف جدیدت مبارک باشه اصلا مگه میشه

سلیقه شما بد باشه میگن خیلی باهاش راحتی خوب خدارو شکر

یه چیزی هم پیدا شد و جیش شمارو خورد

منم که واسه رسیدن به تو بی امیدم تا جایی که یادمه

به کونت می چسبیدم بذار بگم حالا که داری میری راحت بی لیاقت

گفتی تا تهش باهاتم حالا دیدی طاقت نیووردیو یکی

دیگرو جایگزین من اوردیو خیلی راحت تو آبروی منو بردیو یه

روزی فقط وزن تو بود رو بستم ولی حالا حسابی وا نمی کنم

روت اصلا همرو می پیچیدم پاشودی رو دستم

خدایی تو وجود تو احساسی بود اصلا؟؟؟


نوشته شده در سه شنبه دوم اسفند 1390ساعت 15:3 توسط negin | 3 نظر
عاشقانه
وقتی تو هستی من نیستم

وقتی من هستم تو نیستی

وقتی من نیستم تو هستی

وقتی تو نیستی من هستم


ای همه ی نیست شده هستی من

هستی من نیست میشه



وقتی تو نیستی!!!



(خواب)


می خوابم تا تورا در خواب ببینم

بیشتر می خوابم تا بیشتر در خواب ببینمت

اگر بدانم مردگان هم خواب می بینند

می میرم تا تورا در خواب ببینم



بر او ببخشایید...

که ابلهانه می پنداشت

که حق زیستن دارد

بر او ببخشایید...

بر او که در سراسر تابوت اش

جریان سرخ ماه گذر داشت

و خواب هزار ساله ی اندامش را

آشفته می کرد

بر او ببخشایید...

بر او که از درون متلاشی می شد

اما هنوز پوست چشمانش

از تصور ذرات نور می سوخت

و گیسوان بیهوده اش

ناامید وار از نفس های عشق می لرزید

بر او ببخشایید...

زیرا که مسحور بود

زیرا که ریشه های هستی بارور شما

در گام های غربت او نقب می زدند


و قلب زود باور او را

با ضربه های موذی حسرت

در کنج سینه متورم می ساخت


بر او ببخشایید... بر او ببخشایید...


همانطور که او شما را بخشید...



خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.

بنده:خدایا خسته ام نمی توانم.

خدا:بنده ی من دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز

این نظر توسط عاطفه در تاریخ 1393/06/20 و 15:42 دقیقه ارسال شده است

سلام دمت گرم خیلی قشتگ بود عالیییییییی بودددددد

این نظر توسط ارمیا در تاریخ 1393/06/11 و 19:51 دقیقه ارسال شده است

دمت گرم عالی بودعزیزم

این نظر توسط parsa در تاریخ 1393/06/11 و 18:24 دقیقه ارسال شده است



کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    پیوندهای روزانه
    تبادل لینک رایگان

    https://rozup.ir/up/heart-black/Pictures/i657ckyivribaeym2o.gif
    سئو سایت

    heart-black.ir Trust


    heart-black.ir Real PR


    heart-black.ir value


    SEO Reports for heart-black.ir

    آمار سایت
  • کل مطالب : 396
  • کل نظرات : 270
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 40
  • آی پی امروز : 83
  • آی پی دیروز : 61
  • بازدید امروز : 138
  • باردید دیروز : 67
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 253
  • بازدید ماه : 222
  • بازدید سال : 4,167
  • بازدید کلی : 320,913